من از آندوسکوپی نمیترسم
سلام همه ماجرا از اون روزی شروع شد که دلم شروع کرد به درد گرفتن .....تا یه غذای نفخ آور مثل ترشی یا قرمه سبزی یا لواشک میخوردم دل و روده و معده و خلاصه همه چیم با همدیگه شروع میکردن به دردگرفتن حتی چند روز هم به خاطر این مریضیم مجبور شدم مرخصی بگیرم.....به نصیحت خانواده و دوستان تصمیم گرفتم برم پیش دکتر ببینم چمه....خدا بگم چی کار کنه این یدالله رو....همکارمو میگم تا فهمید من میخوام برم دکتر شروع کرد آیه یاس خوندن.....آخه اونم مثل من معدش درد میکرد وقتی رفته بود دکتر , دکتره بهش گفته بود باید آندوسکوپی کنی ...خلاصه یدالله هم رفته بود آندوسکوپی کرده بود ....یدالله به من گفت مهرداد اگه بری دکتر حتما باید بری آندوسکوپی کنی...منم گفتم خب میرم مگه چیه؟.... یدالله یه لبخندی کرد و گفت زهی خیال باطل فکر کردی آندوسکوپی به همین راحتیاس ؟ گفتم مگه آندوسکوپی چجوریه.....یه خنده خرکی دیگه کرد و گفت یه لوله 1 متری رو از دهن میکنن تو دلت تا چند تا عکس بگیرن , خیلی خیلی ترسناک هست .....منم که رنگم پریده بود گفتم نه بابا!!!!!!!! فکر کنم معدم داره خوب میشه ...گفت نه تو حتما باید بری آندوسکپی , خلاصه سرتو رو درد نیارم من فرداش رفتم دکتر ......نفر جلویی من هم آندوسکوپی داشت , منشی مطب به من گفت وایسا دم در تا مریض اومد بیرون تو برو تو..... به خانومه گفتم ببخشید آندوسکوپی درد داره گفت به خودت بستگی داره ..خیلی استرس داشتم همینجوری بیرون در وایساده بودم که یه دفعه صدای اون مریضه که داشت آندوسکوپی میشد رفت بالا , شروع کرد به ناله کردن با صدای بلند , من داشتم غش میکردم همچین فریادی میکرد انگار دارن تنه درخت میکنن تو حلقومش ...هرچی اون بیشتر داد میزد من بیشتر میترسیدم....بعد از چند دقیقه صداش قطع شد , تو دلم گفتم نکنه بیهوش شده باشه....بعد از چند دقیقه در اطاق باز شد و اون مریضه اومد بیرون قیافش قرمز شده بود ,یه دفعه خانوم منشی گفت بفرمایید نوبت شماست منو میگی انگار دارن میفرستنم جهنم 100 تا صلوات نظر کردم و رفتم تو...دکتره یه ماده بی حس کننده به گلوم زد و همونطور که یدالله گفته بود یه لوله کرد تو دهنم البته هم طولش کمتر از اون چیزی بود که یدالله گفته بود و هم اینکه اصلا درد نداشت فقط حالت تهوع بهم دست میداد خلاصه الان که خدمت شمام هم معده و دلم دیگه درد نمیکنه و هم دیگه از آندوسکپی نمیترسم